شهر فرنگ...از همه رنگ...

 

 

  

سلام. 

بالاخره ما اومدیم.اومدیم با خبرهای خوب.اومدیم بگیم یلدا اومده.پاییز قشنگ و رنگارنگ رفت و زمستون سرد و یخی اومد... آرزومیکنم که فرو افتادن هر برگ پاییزی آمینی باشد برای آرزوهای قشنگتان.

این پست ما واقعاً شهر فرنگه.میخوام از همه چیز براتون بنویسم.  

از آتیلا و انس با خونه جدید...  

از آتیلا و انس به مهد کودک... 

از آتیلا و کارهای جدیدی که میکنه... 

...و از آتیلا و یلدا... و اینکه آتیلا یلدای امسال ۹۹۹ روزه شد

 

 

 

ولی از آخر به اول..  

 

 

یلدا اومد.این اولین یلداییه که ما توی خونهء کوچیک و گرم خودمون هستیم...فقط ماسه نفر... 

آتیلا یکبار صبح توی مهد اومدن یلدا رو با دوستاش جشن گرفت...  

 

 

   

 

و یکبار هم شب در کنار من و باباجون... 

  

 

 

                                                                    ادامه مطلب یادتون نره

امشب نهصدونودونهمین شبی ِ که ما سه تا تو خوشی و ناخوشی کنار هم بودیم. 

کی فکرشو میکرد اینقدر زود بگذره...ولی گذشت...خوبم گذشت...شکر.  

.

کارهای عجیب پسرمم که دیگه براتون عجیب نیست...  

 

 

 

آتیلا همچنان عشق به خواندن و نواختن رو درخود نگه داشته.  

   

. 

 

 اگه بخواهم از اذیت های صبح گاهی چشم پوشی کنم باید بگم که آتیلا خیلی پسر خوبی شده و تقریباً بی درد سر به مهد میره.البته نه فکر کنید زود میره ها...نه وقتی ما میرسیم چهار تا از کارهای روزانه کلاسشون انجام شده!!!  

.

کمک تو کارهای خونه توسط آتیلا هم از اون چیزهاییه که از وقتی اومدیم خونه جدید دوچندان شده. 

  

 

عکس شماره ۴ نتیجه جمع کردن کُمُدیه که خودش بهم ریخته 

  

برمیگردیم.برمیگردیم با پست تفاوت فرهنگها که قولشو داده بودم.اعتبار کارتم رو به اتمامه.پس..... خداحافظ 


 ولی با کارت اینترنت کانکت شدن هم دنیاییه ها.آدم از استرس قطع شدنش دیوونه میشه.

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ب.ظ http://shekarabad.blogfa.com

شاد باشید وسلامت

شما هم همینطور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد