مرور خاطرات سال قبل!








سلام.

عجب فصلیه این بهار... هر لحظه حالش عوض میشه. ولی خوب خیلی قشنگه. این تغییر حالش رو هم به زیباییش می بخشیم!

وقتی خوب فکر کنی میبینی که همه آفریده های خدا قشنگ و بی نقص هستند. این آدما هستن که شاید بعضی وقت ها اون طور که باید, شکرانه به جا نمیارن.

مثلا کی میتونه طبیعت به اون زیبایی رو توی بهار ببینیه و شاکر نباشه؟

یا کی میتونه خنده زیبای یک کودک به وجد اومده رو ببینه و قند توی دلش آب نشه که : خدایا... یعنی این بچه سالم و خندون واقعا مال منه؟خدایا شکرت... 1000 بار شکر به خاط اینکه پسرم سالم و سرحال در کنارمه...





 از خاطرات پارسال چند تا چیز از قلم افتاده بود که الان جا داره یادداشت بشه.

یکی از اون خاطرات، اومدن گروه رستاک یه قزوین بود اونم تو تاریخ 26 خرداد که به دلیل نداشتن عکس از این خاطره دلچسب، از قلم افتاده بود.


 

و بعدش هم یه روز برفی توی اواخر بهمن ماه که آتیلا هنوز ازش یاد میکنه.





شب عید چند تایی هم عکس توی مهد گرفتیم

با هفت سین مهد

و حاجی فیروز






و

آتیلا در کنار هفت سینی که براش یه دنیا سوال بود...




 روز طبیعت در دل طبیعت!



همیشه خوش باشین...

تولد رنگین کمونی






سلام.

عید هم از راه رسید و بوی بهار رو توی کوچه ها دمید. عید اومد و یه خاطره خوش رو برای من زنده کرد... اومدن یه فرشته کوچولو توی زندگیم..

فرشته ای که معنی ِ عشقو یه طور دیگه بهم نشون داد...

دوستش دارم و براش بهترین ها رو از خدا طلب میکنم.

دوستش دارم و میدونم که اونم دوستم داره و قند تو دلم آب میشه.

دوستش دارم و میخوام همیشه خوشحال ببینمش.


و یه بچه از چی خیلی خوشحال میشه؟؟؟

                                                               ادامه مطلب فراموش نشه...


ادامه مطلب ...